معنی فارسی free-base

B2

فرایند تبدیل ماده به فرم آزاد پایه برای افزایش تأثیرات آن.

A method of purifying a drug, often to enhance its effects.

example
معنی(example):

او تصمیم گرفت که ماده را به صورت آزاد پایه مصرف کند تا تأثیر بهتری داشته باشد.

مثال:

He decided to free-base the substance for better effects.

معنی(example):

آزاد پایه کردن قدرت دارو را افزایش می‌دهد.

مثال:

Free-basing enhances the potency of the drug.

معنی فارسی کلمه free-base

: معنی free-base به فارسی

فرایند تبدیل ماده به فرم آزاد پایه برای افزایش تأثیرات آن.