معنی فارسی freet

B1

آزاد کردن یک برنامه یا زمان برای کاری یا شخصی دیگر.

To free or make free one's schedule or plans.

example
معنی(example):

او تصمیم گرفت برنامه خود را آزاد کند تا زمان بیشتری برای خانواده داشته باشد.

مثال:

He decided to freet his schedule to make more time for family.

معنی(example):

ما باید برنامه‌های خود را در طول تعطیلات آزاد کنیم.

مثال:

We should freet our plans during the holidays.

معنی فارسی کلمه freet

:

آزاد کردن یک برنامه یا زمان برای کاری یا شخصی دیگر.