معنی فارسی freety
B1آزادی به معنای نداشتن محدودیت در حرکت یا عمل.
The quality of being free, especially in movement or action.
- NOUN
example
معنی(example):
آزادی حرکت برای ورزشکاران مهم است.
مثال:
The freety of movement is important for athletes.
معنی(example):
او از آزادی که هنگام سفر احساس میکرد، لذت برد.
مثال:
She enjoyed the freety she felt while traveling.
معنی فارسی کلمه freety
:آزادی به معنای نداشتن محدودیت در حرکت یا عمل.