معنی فارسی freewill

B2

توانایی یک فرد برای انتخاب و انجام کارها بر اساس تصمیمات شخصی، بدون قید و بندهای خارجی.

The ability to choose one's actions independently, free from external constraints.

adjective
معنی(adjective):

Voluntary, done of one's own accord

example
معنی(example):

باور به اراده آزاد به این معنی است که شما فکر می‌کنید مردم می‌توانند اعمال خود را انتخاب کنند.

مثال:

Believing in freewill means you think people can choose their actions.

معنی(example):

مفهوم اراده آزاد اغلب در فلسفه مورد بحث قرار می‌گیرد.

مثال:

The concept of freewill is often debated in philosophy.

معنی فارسی کلمه freewill

: معنی freewill به فارسی

توانایی یک فرد برای انتخاب و انجام کارها بر اساس تصمیمات شخصی، بدون قید و بندهای خارجی.