معنی فارسی french fried potato
B1سیبزمینیهای سرخکرده فرانسوی، قطعات سیبزمینی که در روغن داغ سرخ میشوند و معمولاً با نمک مصرف میشوند.
Pieces of potato that are deep-fried and usually seasoned with salt.
- NOUN
example
معنی(example):
ما سیبزمینیهای سرخکرده فرانسوی را به عنوان پیشغذا سفارش دادیم.
مثال:
We ordered french fried potatoes as a side dish.
معنی(example):
سیبزمینیهای سرخکرده فرانسوی یکی از میانوعدههای محبوب در بسیاری از کشورها هستند.
مثال:
French fried potatoes are a popular snack in many countries.
معنی فارسی کلمه french fried potato
:
سیبزمینیهای سرخکرده فرانسوی، قطعات سیبزمینی که در روغن داغ سرخ میشوند و معمولاً با نمک مصرف میشوند.