معنی فارسی frenemy

B2 /fɹɛ.nɪ.mi/

کلمه‌ای ترکیبی که به رابطه‌ای اشاره دارد که در آن دو نفر همزمان احساسات دوستانه و خصمانه دارند.

A person with whom one is friendly despite a fundamental dislike.

noun
معنی(noun):

Someone who pretends to be your friend, but is really your enemy.

مثال:

1987, I Ain't No Joke, by Eric B. and Rakim, on the album "Paid in Full": "Another enemy / Not even a frenemy."

معنی(noun):

A fair-weather friend who is also a rival.

example
معنی(example):

او مانند یک دوست رفتار کرد، اما در حقیقت یک دشمن دوست بود.

مثال:

He acted like a friend, but he was really a frenemy.

معنی(example):

دشمن دوست او همیشه با او رقابت می‌کند.

مثال:

Her frenemy always competes with her.

معنی فارسی کلمه frenemy

: معنی frenemy به فارسی

کلمه‌ای ترکیبی که به رابطه‌ای اشاره دارد که در آن دو نفر همزمان احساسات دوستانه و خصمانه دارند.