معنی فارسی fridstool

B1

فریدستول؛ نوعی صندلی یا نشیمنگاه که به طور خاص برای راحتی و دکوراسیون طراحی شده است.

A type of chair or stool designed for comfort and aesthetic appeal.

example
معنی(example):

او روی فریدستول نشست و از منظره بیرون لذت برد.

مثال:

He sat on the fridstool, enjoying the view from the window.

معنی(example):

فریدستول برای راحتی و زیبایی طراحی شده است.

مثال:

The fridstool is designed for both comfort and style.

معنی فارسی کلمه fridstool

:

فریدستول؛ نوعی صندلی یا نشیمنگاه که به طور خاص برای راحتی و دکوراسیون طراحی شده است.