معنی فارسی friendzoned
B1دوستانه شدن، وضعیتی است که در آن یک شخص احساس میکند به جای یک شریک رمانتیک، فقط به عنوان یک دوست دیده میشود.
The state of having been placed in the friend zone.
- verb
verb
معنی(verb):
To classify as a friend, without any possibility of a romantic relationship.
example
معنی(example):
او پس از اینکه دعوتش به قرار ملاقات را رد کرد، احساس کرد که در منطقه دوستی قرار گرفته است.
مثال:
He felt friendzoned after she rejected his date invitation.
معنی(example):
دوستانه شدن میتواند برای کسی که احساساتی دارد، دردناک باشد.
مثال:
Being friendzoned can be painful for someone with feelings.
معنی فارسی کلمه friendzoned
:
دوستانه شدن، وضعیتی است که در آن یک شخص احساس میکند به جای یک شریک رمانتیک، فقط به عنوان یک دوست دیده میشود.