معنی فارسی frighty

B1

ترسناک، ایجاد حس ترس یا وحشت.

Causing fright or terror.

example
معنی(example):

آن تجربه ترسناک نظر او را در مورد فیلم‌های ترسناک تغییر داد.

مثال:

That frighty experience changed her view on horror films.

معنی(example):

او بعد از ترس ناگهانی ظاهری ترسناک داشت.

مثال:

He had a frighty look on his face after the jump scare.

معنی فارسی کلمه frighty

: معنی frighty به فارسی

ترسناک، ایجاد حس ترس یا وحشت.