معنی فارسی frigiferous

C1

صفتی برای توصیف چیزی که دارای سرما یا خصوصیات یخ‌زده است.

Descriptive of a climate or environment that is cold or icy.

example
معنی(example):

آب و هوای سرد این منطقه از حیات وحش منحصر به فرد پشتیبانی می‌کند.

مثال:

The frigiferous climate of the region supports unique wildlife.

معنی(example):

برخی از گیاهان در محیط‌های سرد رشد خوبی دارند.

مثال:

Some plants thrive in frigiferous environments.

معنی فارسی کلمه frigiferous

: معنی frigiferous به فارسی

صفتی برای توصیف چیزی که دارای سرما یا خصوصیات یخ‌زده است.