معنی فارسی fringier
B1فرینگیتر، به معنای داشتن لبههای فرینگی بیشتر نسبت به چیزی دیگر است.
Comparative form of fringy; having more fringes.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این لباس از آنکه دیروز پوشیدم، فرینگیتر است.
مثال:
This dress is fringier than the one I wore yesterday.
معنی(example):
هر چه پارچه فرینگیتر باشد، زیباتر میشود.
مثال:
The fringier the fabric, the more stylish it becomes.
معنی فارسی کلمه fringier
:
فرینگیتر، به معنای داشتن لبههای فرینگی بیشتر نسبت به چیزی دیگر است.