معنی فارسی frisca
B1فرانسوی کردن یا تغییر دادن به طرزی زیبا و جذاب.
To enhance or beautify in a way that is appealing.
- OTHER
example
معنی(example):
او تصمیم گرفت که برای مهمانی، مدل مویش را فرانسوی کند.
مثال:
She decided to frisca her hairstyle for the party.
معنی(example):
شامل تکنیک خاصی است برای فرانسوی کردن دسر.
مثال:
The chef has a special technique to frisca the dessert.
معنی فارسی کلمه frisca
:
فرانسوی کردن یا تغییر دادن به طرزی زیبا و جذاب.