معنی فارسی frisure

B1

فرکش، نوعی مدل مو که در فصل‌ها یا مناسبت‌های مختلف تغییر می‌کند.

A particular hairstyle or cut, often referring to a fashionable or distinctive look.

example
معنی(example):

او تصمیم گرفت برای تابستان، فرکش را عوض کند.

مثال:

She decided to change her frisure for the summer.

معنی(example):

فرکش همیشه موضوع گفت‌وگو بوده است.

مثال:

His frisure has always been a topic of conversation.

معنی فارسی کلمه frisure

:

فرکش، نوعی مدل مو که در فصل‌ها یا مناسبت‌های مختلف تغییر می‌کند.