معنی فارسی frithstool
B1فرithstool به صندلی یا مکانی اشاره دارد که برای ایجاد آرامش و گفتگو طراحی شده است.
A seat or space designed to create a sense of calm and conversation.
- OTHER
example
معنی(example):
فرithstool نقطه کانونی این گردهمایی بود.
مثال:
The frithstool was the centerpiece of the gathering.
معنی(example):
شرکتکنندگان دور فرithstool نشسته و داستانها را به اشتراک میگذاشتند.
مثال:
Participants sat around the frithstool, sharing stories.
معنی فارسی کلمه frithstool
:فرithstool به صندلی یا مکانی اشاره دارد که برای ایجاد آرامش و گفتگو طراحی شده است.