معنی فارسی frivolities
B1بی‌ملاحظگی‌ها، فعالیت‌ها یا موضوعات سطحی و بی‌اهمیت که عموماً جدی نیستند.
Things that are trivial and not serious, often used to describe lighthearted amusements.
- noun
noun
معنی(noun):
Frivolous act
معنی(noun):
State of being frivolous
example
معنی(example):
این مهمانی پر از بی‌ملاحظگی‌ها و خنده‌ها بود.
مثال:
The party was filled with frivolities and laughter.
معنی(example):
او از شرکت در چنین بی‌ملاحظگی‌هایی در جلسه امتناع کرد.
مثال:
He refused to engage in such frivolities during the meeting.
معنی فارسی کلمه frivolities
:
بی‌ملاحظگی‌ها، فعالیت‌ها یا موضوعات سطحی و بی‌اهمیت که عموماً جدی نیستند.
