معنی فارسی frivolously

B1

به شیوه‌ای بی اهمیت و سطحی، بدون در نظر گرفتن مسائل جدی و مهم.

In a manner lacking in seriousness or sense; carelessly.

example
معنی(example):

او پولش را به طور بیهوده بر روی چیزهای غیر ضروری خرج کرد.

مثال:

He spent his money frivolously on unnecessary things.

معنی(example):

آنها به جوک‌های احمقانه به طور بیهوده خندیدند.

مثال:

They laughed frivolously at the silly jokes.

معنی فارسی کلمه frivolously

:

به شیوه‌ای بی اهمیت و سطحی، بدون در نظر گرفتن مسائل جدی و مهم.