معنی فارسی from the floor

B1

مکان یا وضعیت اشاره به سطح زمین یا کف.

Indicating a position relative to the ground or floor.

example
معنی(example):

او مداد را از روی زمین بلند کرد.

مثال:

He picked up the pencil from the floor.

معنی(example):

سگ در حین خوردن ما روی زمین دراز کشید.

مثال:

The dog lay down from the floor while we ate.

معنی فارسی کلمه from the floor

: معنی from the floor به فارسی

مکان یا وضعیت اشاره به سطح زمین یا کف.