معنی فارسی frostie

B1

نوعی نوشیدنی سرد و یخی، معمولاً به عنوان یک خوراکی تابستانی شناخته می‌شود.

A term for a chilled drink, often reminiscent of ice or frozen beverages.

example
معنی(example):

او نوشیدنی خود را یخ‌زده نامید چونکه با یخ خنک شده بود.

مثال:

She called her drink a frostie because it was chilled with ice.

معنی(example):

علاقه‌مندترین خوراکی من در تابستان یک یخ‌زده از فروشگاه محلی است.

مثال:

My favorite treat in summer is a frostie from the local shop.

معنی فارسی کلمه frostie

: معنی frostie به فارسی

نوعی نوشیدنی سرد و یخی، معمولاً به عنوان یک خوراکی تابستانی شناخته می‌شود.