معنی فارسی frowst

B1 /fɹaʊst/

کسالت، حالتی که ناپاساز بودن یا دل‌زدگی به دلیل کمبود هوا یا تنوع ایجاد می‌شود.

A state of dullness or lethargy, often due to lack of fresh air or stimulation.

noun
معنی(noun):

Stuffiness; stifling warmth in a room.

verb
معنی(verb):

To enjoy being in a warm, close, stuffy place.

example
معنی(example):

اتاق بی‌هوا باعث شد که همه احساس کسالت کنند.

مثال:

The stuffy room made everyone feel frowst.

معنی(example):

او پس از نشستن در همان جا تمام روز احساس کسالت کرد.

مثال:

He felt frowst after sitting in the same spot all day.

معنی فارسی کلمه frowst

: معنی frowst به فارسی

کسالت، حالتی که ناپاساز بودن یا دل‌زدگی به دلیل کمبود هوا یا تنوع ایجاد می‌شود.