معنی فارسی frowzy

B1 /ˈfɹaʊzi/

بی‌نظم، حالتی که ظاهر آشفته و نامرتبی دارد.

Untidy in appearance; scruffy.

adjective
معنی(adjective):

Having a dingy, neglected, and scruffy appearance.

example
معنی(example):

ظاهر بی‌نظم او را نامرتب جلوه داد.

مثال:

His frowzy appearance made him look unkempt.

معنی(example):

او قبل از اینکه بیرون برود، موهای بی‌نظمش را شانه زد.

مثال:

She brushed her frowzy hair before going out.

معنی فارسی کلمه frowzy

: معنی frowzy به فارسی

بی‌نظم، حالتی که ظاهر آشفته و نامرتبی دارد.