معنی فارسی fruitfully
B1به معنای موفقیتآمیز و پربار در انجام کارها، بهخصوص از نظر ایجاد نتایج مثبت.
In a way that produces good results or is effective.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور ثمربخش روی پروژهاش کار کرد و آن را زودتر از موعد تمام کرد.
مثال:
She worked fruitfully on her project and completed it ahead of schedule.
معنی(example):
تیم در جلسه به طور ثمربخش بحث کرد و ایدههای جدید زیادی تولید کرد.
مثال:
The team discussed fruitfully during the meeting and generated many new ideas.
معنی فارسی کلمه fruitfully
:به معنای موفقیتآمیز و پربار در انجام کارها، بهخصوص از نظر ایجاد نتایج مثبت.