معنی فارسی fuddle
B1 /ˈfʌdəl/فودل به معنی گیج شدن یا ناتوانی در تمرکز و فکر کردن درست به دلیل سردرگمی یا اشتباه است.
To confuse or muddle; to make unclear or perplexing.
- noun
- verb
noun
معنی(noun):
Intoxication.
معنی(noun):
Intoxicating drink; liquor.
معنی(noun):
Muddle, confusion.
معنی(noun):
A party or picnic where attendees bring food and wine; a kind of potluck.
verb
معنی(verb):
To confuse or befuddle.
معنی(verb):
To intoxicate.
معنی(verb):
To become intoxicated; to get drunk.
example
معنی(example):
بعد از مهمانی، کمی گیج شدم و نتوانستم جزئیات را به یاد بیاورم.
مثال:
After the party, I felt a bit fuddled and couldn't remember the details.
معنی(example):
دستورالعمل‌های گیج‌کننده باعث شد که کارم را اشتباه انجام دهم.
مثال:
The confusing instructions made me fuddle my work.
معنی فارسی کلمه fuddle
:
فودل به معنی گیج شدن یا ناتوانی در تمرکز و فکر کردن درست به دلیل سردرگمی یا اشتباه است.
