معنی فارسی fugitated

B1

فugitated، حالتی از فرار یا خودداری از ادامه در یک مسیر.

A state of fleeing or refraining from continuing along a path.

example
معنی(example):

بعد از احساس ناراحتی، او احساس فرار کرد.

مثال:

After feeling uncomfortable, she felt fugitated.

معنی(example):

او از تغییر ناگهانی برنامه‌ها فرار کرد.

مثال:

He was fugitated by the sudden change in plans.

معنی فارسی کلمه fugitated

: معنی fugitated به فارسی

فugitated، حالتی از فرار یا خودداری از ادامه در یک مسیر.