معنی فارسی fulgide

B1

نوعی صفت که به درخشندگی و تابش نور اشاره دارد.

An adjective that denotes brightness and radiance.

example
معنی(example):

سطح درخشان نور خورشید را به زیبایی منعکس می‌کرد.

مثال:

The fulgide surface reflected the sunlight beautifully.

معنی(example):

هنرمند اثر درخشان آب در سپیده‌دم را توصیف کرد.

مثال:

The artist described the fulgide effect of the water at dawn.

معنی فارسی کلمه fulgide

:

نوعی صفت که به درخشندگی و تابش نور اشاره دارد.