معنی فارسی fulgorous
B2درخشان و تابان، به خصوص اشاره به رنگها و نورها دارد.
Bright and shining, especially referring to colors and lights.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
نقاشیهای درخشان هنرمند همه را در گالری مجذوب کرد.
مثال:
The artist's fulgorous paintings captivated everyone at the gallery.
معنی(example):
او لباسی درخشان پوشید که در زیر نورها درخشش داشت.
مثال:
She wore a fulgorous dress that sparkled under the lights.
معنی فارسی کلمه fulgorous
:درخشان و تابان، به خصوص اشاره به رنگها و نورها دارد.