معنی فارسی full to overflowing

B2

وضعیتی که در آن چیزی به حدی پر شده است که از لبه‌ها به بیرون می‌ریزد.

Filled to the point of spilling over.

adjective
معنی(adjective):

Absolutely full.

مثال:

The train was full to overflowing, and the doors would barely shut.

example
معنی(example):

کوله پشتی پر از کتاب‌ها بود و به سمت بیرون می‌ریخت.

مثال:

The backpack was full to overflowing with books.

معنی(example):

قلب او از شادی به‌خاطر این خبر پر بود و به سمت بیرون می‌ریخت.

مثال:

Her heart was full to overflowing with happiness at the news.

معنی فارسی کلمه full to overflowing

: معنی full to overflowing به فارسی

وضعیتی که در آن چیزی به حدی پر شده است که از لبه‌ها به بیرون می‌ریزد.