معنی فارسی full-frontal
C1بیانگر توصیفی کامل از جلو (بدون پوشش) که در عکس‌ها یا فیلم‌ها و طراحی مد به کار می‌رود.
Referring to something presented directly from the front, often with explicit detail.
- noun
- adjective
noun
معنی(noun):
A photograph showing a completely nude person, with all the sexual organs.
adjective
معنی(adjective):
Showing all sexual organs
example
معنی(example):
این فیلم دارای صحنه‌ای تمام‌رخ بود که تماشاگران را شوکه کرد.
مثال:
The movie has a full-frontal scene that shocked the audience.
معنی(example):
او لباسی پوشیده بود که تمام‌رخ و بسیار نمایان بود.
مثال:
She wore a dress that was full-frontal and very revealing.
معنی فارسی کلمه full-frontal
:
بیانگر توصیفی کامل از جلو (بدون پوشش) که در عکس‌ها یا فیلم‌ها و طراحی مد به کار می‌رود.
