معنی فارسی fullbodied

B2

پلو یا نوشیدنی که طعم غنی و قوی دارد و احساس تمامیت و عمق می‌دهد.

Having a strong, rich flavor or aroma; often used to describe coffee or wine.

example
معنی(example):

قهوه غنی و با بدن کامل بود که طعم قوی آن را می‌داد.

مثال:

The coffee was rich and fullbodied, giving it a strong flavor.

معنی(example):

او شراب با بدن کامل را به انواع سبک‌تر ترجیح می‌دهد.

مثال:

She prefers a fullbodied wine over lighter varieties.

معنی فارسی کلمه fullbodied

: معنی fullbodied به فارسی

پلو یا نوشیدنی که طعم غنی و قوی دارد و احساس تمامیت و عمق می‌دهد.