معنی فارسی fullnesses

B1

حالت یا کیفیت پر بودن، استفاده از آن در زمینه‌های مختلف.

The state of being full; a condition of completeness.

example
معنی(example):

پر بودن میوه‌های مختلف باعث شد سبد جذاب به نظر برسد.

مثال:

The fullnesses of the different fruits made the basket look appealing.

معنی(example):

او از تنوع طعم‌های مختلف در غذا تحسین کرد.

مثال:

She admired the fullnesses of the various flavors in the dish.

معنی فارسی کلمه fullnesses

: معنی fullnesses به فارسی

حالت یا کیفیت پر بودن، استفاده از آن در زمینه‌های مختلف.