معنی فارسی fulmination
B2 /fʌlmɪˈneɪʃən/عمل انتقاد شدید و زودگذر؛ غالباً به واکنش‌های ناگهانی اشاره دارد.
An expression of intense protest or condemnation.
- noun
noun
معنی(noun):
The act of fulminating or exploding; detonation.
معنی(noun):
The act of thundering forth threats or censures, as with authority.
معنی(noun):
That which is fulminated or thundered forth; vehement menace or censure.
example
معنی(example):
انتقاد شدید منتقدان باعث تغییراتی در جهت‌گیری فیلم شد.
مثال:
The fulmination of the critics led to changes in the film's direction.
معنی(example):
انتقاد شدید او از سیاست به خوبی در رسانه‌ها منتشر شد.
مثال:
His fulmination against the policy was well-publicized.
معنی فارسی کلمه fulmination
:
عمل انتقاد شدید و زودگذر؛ غالباً به واکنش‌های ناگهانی اشاره دارد.
