معنی فارسی fulmined

B2

فولمین کردن به معنای بروز یا ایجاد تنش یا بحران است.

To express vehemently or to explode in intensity.

example
معنی(example):

این مسئله به یک جنجال بزرگ تبدیل شده است.

مثال:

The issue has fulmined into a major controversy.

معنی(example):

او علیه شیوه‌های ناعادلانه در صنعت اعتراض کرد.

مثال:

He fulmined against the unjust practices in the industry.

معنی فارسی کلمه fulmined

: معنی fulmined به فارسی

فولمین کردن به معنای بروز یا ایجاد تنش یا بحران است.