معنی فارسی fumistery
B1احساس رمز و راز و غیر شفافیت در یک محیط یا وضعیت.
The quality of being mysterious or obscure.
- NOUN
example
معنی(example):
ساختمان قدیمی حس معماگونهای داشت.
مثال:
The old building had a sense of fumistery about it.
معنی(example):
معماگونهگی اطراف انبار رها شده را فرا گرفت.
مثال:
Fumistery surrounded the abandoned warehouse.
معنی فارسی کلمه fumistery
:احساس رمز و راز و غیر شفافیت در یک محیط یا وضعیت.