معنی فارسی fumously
B1به گونهای که نامشخص یا مبهم است.
In a manner that is unclear or obscure.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور فوموس برای توضیحات نامشخصش شناخته شده بود.
مثال:
He was known fumously for his unclear explanations.
معنی(example):
کارهای هنرمند به طوری فوموس مورد تحسین قرار گرفت که بسیاری را گیج کرد.
مثال:
The artist's works were fumously appreciated, leaving many puzzled.
معنی فارسی کلمه fumously
:به گونهای که نامشخص یا مبهم است.