معنی فارسی funambulate

B2

فانامبول کردن، به معنای راه رفتن بر روی طناب.

To walk on a tightrope.

example
معنی(example):

او می‌تواند بدون هیچ وسیله ایمنی بر روی طناب حرکت کند.

مثال:

He can funambulate across the rope without any safety gear.

معنی(example):

برای فانامبول کردن نه تنها مهارت بلکه شجاعت نیز لازم است.

مثال:

To funambulate requires not only skill but also courage.

معنی فارسی کلمه funambulate

:

فانامبول کردن، به معنای راه رفتن بر روی طناب.