معنی فارسی funambulatory

B1

مربوط به عمل راه رفتن بر روی طناب باریک، به ویژه در زمینه نمایش و سرگرمی.

Relating to the act of walking on a tightrope.

example
معنی(example):

اجراهای طناب‌نوردی نفس‌گیر بود.

مثال:

The funambulatory performance was breathtaking.

معنی(example):

او به خاطر مهارت‌های طناب‌نوردی‌اش معروف است.

مثال:

He is known for his funambulatory skills.

معنی فارسی کلمه funambulatory

:

مربوط به عمل راه رفتن بر روی طناب باریک، به ویژه در زمینه نمایش و سرگرمی.