معنی فارسی fundmongering
B2فرایند یا عمل فعالیتهای تجاری مربوط به فروش یا تبلیغ صندوقهای سرمایهگذاری.
The act of promoting investment funds, often with aggressive marketing.
- NOUN
example
معنی(example):
فاندمانگری گاهی ممکن است به تکنیکهای فروش تحت فشار منجر شود.
مثال:
Fundmongering can sometimes lead to high-pressure sales tactics.
معنی(example):
منتقدان استدلال میکنند که فاندمانگری سود را بر منافع مشتریان ترجیح میدهد.
مثال:
Critics argue that fundmongering prioritizes profit over client interests.
معنی فارسی کلمه fundmongering
:فرایند یا عمل فعالیتهای تجاری مربوط به فروش یا تبلیغ صندوقهای سرمایهگذاری.