معنی فارسی fungated

B2

حالت یا شرایطی که در آن یک سطح یا ماده تحت تاثیر قارچ قرار گرفته باشد.

Describing something that has been affected or infected by fungi.

example
معنی(example):

منطقه قارچ‌زده گیاه نشانه‌هایی از پوسیدگی را نشان می‌داد.

مثال:

The fungated area of the plant showed signs of decay.

معنی(example):

چوب قارچ‌زده دیگر مقاوم نبود.

مثال:

The fungated wood was no longer sturdy.

معنی فارسی کلمه fungated

: معنی fungated به فارسی

حالت یا شرایطی که در آن یک سطح یا ماده تحت تاثیر قارچ قرار گرفته باشد.