معنی فارسی fungicidally
B1به صورت یک روش یا عمل که برای از بین بردن یا کنترل قارچها در گیاهان استفاده میشود.
In a manner that is effective against fungi.
- ADVERB
example
معنی(example):
گیاه بهطور قارچکش درمان شد تا از بیماری جلوگیری شود.
مثال:
The plant was treated fungicidally to prevent disease.
معنی(example):
درمانهای مؤثر قارچکش برای کشاورزی ضروری هستند.
مثال:
Fungicidally effective treatments are necessary for agriculture.
معنی فارسی کلمه fungicidally
:به صورت یک روش یا عمل که برای از بین بردن یا کنترل قارچها در گیاهان استفاده میشود.