معنی فارسی furcal

B1

فورکال به ناحیه‌ای در المان‌های زیستی اشاره دارد که معمولا به دو یا چند شاخه تقسیم می‌شود.

Relating to or resembling a fork; used especially in anatomical terms to describe a branching structure.

example
معنی(example):

دامپزشک ناحیهٔ فورکال سگ را برای هرگونه علامت عفونت بررسی کرد.

مثال:

The veterinarian examined the furcal area of the dog for any signs of infection.

معنی(example):

آناتومی ستون فقرات شامل ساختارهای فورکال است که به حرکت کمک می‌کند.

مثال:

The anatomy of the spine includes the furcal structures that help in movement.

معنی فارسی کلمه furcal

: معنی furcal به فارسی

فورکال به ناحیه‌ای در المان‌های زیستی اشاره دارد که معمولا به دو یا چند شاخه تقسیم می‌شود.