معنی فارسی furriness

B1

پرزیدگی، ویژگی یا حالت داشتن پشم یا موی نرم و لطیف.

The quality or state of being furry or covered in fur.

example
معنی(example):

پرزیدگی پتو آن را بسیار راحت کرد.

مثال:

The furriness of the blanket made it very cozy.

معنی(example):

من از پرزیدگی موی گربه‌ام لذت می‌برم.

مثال:

I love the furriness of my cat's fur.

معنی فارسی کلمه furriness

:

پرزیدگی، ویژگی یا حالت داشتن پشم یا موی نرم و لطیف.