معنی فارسی furthest
B1دورترین، که به معنای بیشترین فاصله از یک نقطه آمده است.
The greatest distance.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این جاده به دورترین قسمت شهر میرسد.
مثال:
This road leads to the furthest part of the city.
معنی(example):
او در مسابقه دورترین راه را دوید.
مثال:
She ran the furthest in the race.
معنی فارسی کلمه furthest
:
دورترین، که به معنای بیشترین فاصله از یک نقطه آمده است.