معنی فارسی fusarial

B2

مربوط به یک نوع قارچ که ممکن است گیاهان را آلوده کند.

Relating to fungi of the genus Fusarium, which can cause plant diseases.

example
معنی(example):

بیماری فوزاریال بسیاری از گیاهان باغ را تحت تأثیر قرار داد.

مثال:

The fusarial disease affected many plants in the garden.

معنی(example):

پژوهشگران در حال مطالعه عفونت‌های فوزاریال در محصولات کشاورزی هستند.

مثال:

Researchers are studying fusarial infections in crops.

معنی فارسی کلمه fusarial

:

مربوط به یک نوع قارچ که ممکن است گیاهان را آلوده کند.