معنی فارسی fuzing

B1

فوز کردن، عمل قرار دادن فوز روی مواد منفجره یا دستگاه‌های انفجاری.

The act of fitting a fuze to an explosive device.

verb
معنی(verb):

(professional usage) To attach a fuze to.

example
معنی(example):

فوز کردن گلوله‌های توپ نیاز به دقت دارد.

مثال:

Fuzing the artillery shells requires precision.

معنی(example):

فنی‌کار در حال فوز کردن آخرین مدل موشک است.

مثال:

The technician is fuzing the latest model of the missile.

معنی فارسی کلمه fuzing

: معنی fuzing به فارسی

فوز کردن، عمل قرار دادن فوز روی مواد منفجره یا دستگاه‌های انفجاری.