معنی فارسی fuzziness
B1پچیدگی، به عدم وضوح یا ابهام اشاره دارد، که در نتیجه میتواند بر درک یا قضاوت تأثیر بگذارد.
Refers to the quality of being unclear or ambiguous, which can affect perception or judgment.
- NOUN
example
معنی(example):
یک پچیدگی در هوا وجود داشت که صحنه را جادویی میکرد.
مثال:
There was a fuzziness in the air that made the scene enchanting.
معنی(example):
پچیدگی در افکار او تصمیمگیری را دشوار میکرد.
مثال:
The fuzziness of her thoughts made decision-making difficult.
معنی فارسی کلمه fuzziness
:
پچیدگی، به عدم وضوح یا ابهام اشاره دارد، که در نتیجه میتواند بر درک یا قضاوت تأثیر بگذارد.