معنی فارسی fyrdung
B1فیردنگ، نوعی واحد نظامی محلی که در تاریخ برای دفاع از جامعه استفاده میشد.
A local military unit historically used for community defense.
- NOUN
example
معنی(example):
فیردنگ بخش مهمی از سیستم دفاع محلی بود.
مثال:
The fyrdung was an important part of the local defense system.
معنی(example):
در زمانهای باستان، فیردنگ نقش حیاتی در ایمنی جامعه داشت.
مثال:
In ancient times, the fyrdung played a vital role in community safety.
معنی فارسی کلمه fyrdung
:
فیردنگ، نوعی واحد نظامی محلی که در تاریخ برای دفاع از جامعه استفاده میشد.