معنی فارسی gallingly
B2به طور آزاردهنده، به گونهای که ناراحتی یا نارضایتی ایجاد کند.
In a manner that is extremely irritating or offensive.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طرز آزاردهندهای در حین سخنرانیام مرا قطع کرد.
مثال:
He gallingly interrupted me during my speech.
معنی(example):
مدیر به طرز آزاردهندهای تمام پیشنهادات ما را رد کرد.
مثال:
The manager gallingly dismissed all our suggestions.
معنی فارسی کلمه gallingly
:به طور آزاردهنده، به گونهای که ناراحتی یا نارضایتی ایجاد کند.