معنی فارسی gapingly
B1بهطور مشخص یا بهطور قابل توجهی، به حالت عمیق یا دردناک.
In a manner that shows noticeable surprise or extent.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به سوراخ گاپینگ بزرگ روی دیوار خیره شد.
مثال:
She stared at the gapingly large hole in the wall.
معنی(example):
او به طور گاپینگ غروب آفتاب بر فراز کوهها را تماشا کرد.
مثال:
He gapingly watched the sunset over the mountains.
معنی فارسی کلمه gapingly
:بهطور مشخص یا بهطور قابل توجهی، به حالت عمیق یا دردناک.