معنی فارسی gapped
B1وضعیت یا شرایطی که در آن، شکافهایی وجود دارد.
Having gaps or missing elements in a text or presentation.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
گزارش به منظور تأکید بر نکات کلیدی گپسدار شد.
مثال:
The report was gapped to emphasize key points.
معنی(example):
او یک نسخه گپسدار از متن را برای وضوح ارائه داد.
مثال:
He presented a gapped version of the text for clarity.
معنی فارسی کلمه gapped
:وضعیت یا شرایطی که در آن، شکافهایی وجود دارد.