معنی فارسی gappy

B1

گسسته، به حالتی اطلاق می‌شود که فاصله یا شکاف‌هایی بین اجزای یک چیز وجود داشته باشد.

Having gaps; marked by discontinuity.

example
معنی(example):

جاده گسسته رانندگی را دشوار کرد.

مثال:

The gappy road made it difficult to drive.

معنی(example):

دندان‌های گسسته‌اش به او لبخندی منحصر به فرد داد.

مثال:

Her gappy teeth gave her a unique smile.

معنی فارسی کلمه gappy

:

گسسته، به حالتی اطلاق می‌شود که فاصله یا شکاف‌هایی بین اجزای یک چیز وجود داشته باشد.