معنی فارسی garibaldian
C1گاریبالدی، مرتبط با شخصیت تاریخی جوزه گاریبالدی که یکی از رهبران نهضت ایتالیایی برای آزادی در قرن نوزدهم بود.
Relating to or characteristic of Giuseppe Garibaldi, an Italian general and nationalist who played a key role in the history of Italy.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
روح گاریبالدی در مبارزه آنها برای آزادی مشهود بود.
مثال:
The garibaldian spirit was evident in their fight for freedom.
معنی(example):
او به ایدههای گاریبالدی شجاعت و فداکاری احترام میگذاشت.
مثال:
He admired the garibaldian ideals of bravery and sacrifice.
معنی فارسی کلمه garibaldian
:
گاریبالدی، مرتبط با شخصیت تاریخی جوزه گاریبالدی که یکی از رهبران نهضت ایتالیایی برای آزادی در قرن نوزدهم بود.